پيام
سير بي سلوك
93/10/18
نگارستان خيال
توکلت علي الله
كيوان گيتي نژاد و
يعني رسد روزي يوسفم گيرد حال از احوال من زليخاي گنهکار خويش که گناهم فقط بود عاشقي و دلدادگي و دلواپسي از پي از دست دادن يار خويش يوسفم گنه کردم که دل خويش گشودم و با ورودت به دل در بستم ولي تو را به خدايي که انديست کشيد تو را از اين قفس دلم بيرون خدا رسان روزي شوم به لطف خداي يوسف دوباره محرم و حلال خداي يوسف خويش