پيام
some one...
93/10/18
ترسم بي کس بميرم
قشنگ بود
ترسم بي کس بميرم
علي تو هميشه مخالفي
عارفانه هاي يک دوست
زيبا بود
كيوان گيتي نژاد و
جوزا سحر نهاد حمايل برابرم يعني غلام عشقم و سوگند مي خورم ساقي بيا که از مدد بخت کارساز کامي که خواستم زخدا شد ميسرم جامي بده که بازبشادي روي عشق پيرانه سر هواي جوانيست در سرم راهم مزن بوصف زلال خضر که من از جام عشق جرعه کش کوثرم
عقيل صالح
اين چه طرز راه رفتنه، دختره ي...
ادعاي عشق وجود داره
@};-