سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غابات مازندران

 

صبحدم را گفتم
می‌توانی آیا
لب مادر گردی
عسل و قند بریزد از تو
لحظه‌ی حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید ز لبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
دربهشت دگری نتوان جست
من ازان آب حیات
من ازان لذت جان
که بود خنده‌ی اوچشمه‌ی آن
من از آن محرومم
خنده‌ی من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خنده‌ی او
خنده‌ی او روح است
خندهء او جان است
جان روزم من اگر, لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر,  روح وروان کم دارم




موضوع مطلب :

جمعه 93 مهر 25 :: 12:30 صبح

پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 44
  • بازدید دیروز: 70
  • کل بازدیدها: 210102



قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ