سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غابات مازندران

 

صبحدم را گفتم
می‌توانی آیا
لب مادر گردی
عسل و قند بریزد از تو
لحظه‌ی حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید ز لبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
دربهشت دگری نتوان جست
من ازان آب حیات
من ازان لذت جان
که بود خنده‌ی اوچشمه‌ی آن
من از آن محرومم
خنده‌ی من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خنده‌ی او
خنده‌ی او روح است
خندهء او جان است
جان روزم من اگر, لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر,  روح وروان کم دارم




موضوع مطلب :

جمعه 93 مهر 25 :: 12:30 صبح

 

آن جهان را گفتم
می‌توانی آیا
لحظه‌ای دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی و سخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آنچه در سینه‌ی مادر بود آن کم دارم




موضوع مطلب :

جمعه 93 مهر 25 :: 12:29 صبح

 

خاک را پرسیدم
می‌توانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی و خرمن اختر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم




موضوع مطلب :

جمعه 93 مهر 25 :: 12:27 صبح

آسمان را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظه‌ی خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم 
نوریان کم دارم
مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم




موضوع مطلب :

جمعه 93 مهر 25 :: 12:26 صبح




موضوع مطلب :

جمعه 93 مهر 25 :: 12:23 صبح




موضوع مطلب :

پنج شنبه 93 مهر 24 :: 2:4 عصر




موضوع مطلب :

پنج شنبه 93 مهر 24 :: 2:2 عصر

 




موضوع مطلب :

پنج شنبه 93 مهر 24 :: 1:50 عصر




موضوع مطلب :

پنج شنبه 93 مهر 24 :: 1:46 عصر
< << 6 7 8 9 10 >> >
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 83
  • بازدید دیروز: 46
  • کل بازدیدها: 207058



قالب وبلاگ | قالب
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ